کرگدن آبی

آن‌چنان دیوانگی بگْسست بند
که همه دیوانگان پندم دهند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

از نامه‌های رسیده

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۵ ب.ظ

یکی از خوانندگان وبلاگ این سؤال را مطرح کرده است که با اجازه‌ی خودش و به‌صورت ناشناس اینجا منتشر می‌شود:


«من یه دختر 16 سالم .
با یه پسری تو اینستاگرام آشنا شدم که 20 سالشه .
در زمانی که به شدت دوست داشته شدن و ابراز علاقه از جنس مخالف رو نیاز داشتم .
کلا ما دو دفعه بیشتر با هم دیگه حرف نزدیم . تازه اونم نه از پشت تلفن و تو دایرکت اینستاگرام .
اون چیز زیادی ازمن نمیدونه منم همینطور .
فقط بهم گفته که به کسی علاقه نداره و از این پسراس که دوست داره کسی بهش بگه که دوسش داره . اون وقت براش جذاب تره .
میتونی کمک کنی که چی کار کنم ؟ بهش بگم یهو یا نه ؟
راستش این ترسه که باعثش میشه 
ترس اینکه اگه نفهمه ممکنه چی بشه .
خودم میدونم اشتباهه.
شایدم چون به شدت به همچین اتفاقی احتیاج دارم باعث میشه به این کار فکر کنم .
الان که فکر میکنم من آدمی نبودم که قبلا همچین کاری کنم .
اصلا معتقد بودم که تا قبل از دانشگاه این روابط ها به شدت غلطه .
نمیدونم چطوری دارم همچین تصمیمایی میگیرم . به شدت گیج شدم»


اگر شما جای من بودید چه جوابی به این دختر می‌دادید؟
  • کرگدن آبی

نظرها (۵۰)

سلام
بنده اگه جای شما بودم به این دختر میگفتم روی عقیده قبلی خودش بمونه تا زمان دانشگاه و حتی بعدش به هیچ پسری دوست نشه...
...این کار به شدت اشتباهه و در آخر مطمئناً بهش صدمه میزنه...در ضمن من خودمم در حدود همین سن 16 سال هستم و این چیزا رو درک میکنم ولی به شدت مخالف دوستی دو جنس مخالف هستم...
.
ضمناً به هیچ وجه اون دختر رو ترغیب به برقراری رابطه دوستی نکنید که حق الناسش به گردن شما هم هست اگه ترغیبش کنید...
.
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و نظر بدید...
.
اگه خوانوادش از نظر فکری-اعتقادی اینکارو عیب نمیدونند٬ موضوع رو با خوانوادش در میون بذاره.
 اگه میدونه که قطعا با این موضوع مشکل دارند٬ از یه دوست بزرگتر از خودش(حداقل 25 ساله) بپرسه ...
البته بهتر از همه‌ اینه که اگه براش امکان داره بره با یه مشاور حرف بزنه که تخصصی‌تر کمکش کنه

گاهی توقع از یه رابطه یه چیزه و چیزی که بعدا باهاش رو به رو میشه٬ یه چیز دیگه(به خصوص تو این سن و سال که به بلوغ احساسی نرسیده)
کتابِ «هنر عخش ورزیدن از اریک فروم» هم هست البته نمیدونم بدردش میخوره یا نه.

البته نظر شخصیم چیز دیگه‌ایه. ولی چون میدونم که از درکِ خیلی از احساسات عجیب‌غریبِ یه دختر 16 ساله عاجزم٬ ترجیح میدم نگم.

+کرگدن جان... به نظرم خیلی سخته توجیه کردنِ یه دختر تو این سن و سال.
شاید براش مینوشتم که همیشه یادت باشه هیچ کس تو دنیا بهتر از خودت، خودت رو فریب نمیده. قبل از هرکاری تو خلوتت ببین دلیل واقعی ات از انجام اون کار چیه، اگه درسته که برو جلو و اگه غلطه محکم جلوی خودت بایست.
تو رو خدا،  بهش بگید مواظب خودش و احساساتش باشه...مواظب باشه...
لزومی ندارد بهش جواب بدهید.
  • ماهان هاشمی
  • مگه آدم با دوبار حرف زدن‏، اونم تو فضایِ مجازی، عاشق میشه؟!

    میدانی دختر جان، الان از بسیاری از دخترهای بیست و اندی ساله که اهلِ ماجراهای دوست‌پسر نیستند و عادتشون دوست‌پسر عوض کردن نیست، اگر بپرسی تا حالا عاشق شدن یا تا حالا با یه پسر در ارتباط بودن، بیشترشون میگن "آره وقتی پونزده شونزده سالَم بود، از این عشقای الکی، ازین دوستی های مسخره"
    دو حالَت داره:
    یک| یا با این پسر دوست میشی و اولین تجربه ی ناموفقت که هرگز هم فراموشش نمیکنی رو میسازی و وقتی به بیست و اندی سالگی و حتا زودتر رسیدی، همیشه خودتو سرزنش میکنی که کاش همین یه بار رو هم اشتباه نمیکردم.
    دو| با این پسر دوست میشی و یه مدت باهاش دوست میمونی و این میشه عادتت و میشی جزء اون دخترهایی که دوست‌پسر عوض کردن و ماجراهای دوست‌پسر عادتشونه و حتا ارزش ندارن ازشون پرسیده بشه که تا حالا عاشق شدن یا نه.
    و یه حالِت خیلی خیلی نامحتمل دیگه هم هست: ممکنه رابطه ت به جاهای خوب برسه و ممکنه به احتمال خیلی خیلی کم خانوادت هم راضی شن و حدود چهار پنج سال دیگه باهاش ازدواج کنی. البته اینو هم در نظر داشته باش که حتا اگر این اتفاق هم بیفته، باز هم حسرتِ موقعیت های خوبِ ازدواجت رو میخوری که به خاطر این رابطه ی کذایی از دستشون خواهی داد.

    این تجربه‌ی یه دخترِ زیرِ بیست ساله ‍ست که یه عالمه دوست‌های بیست و اندی ساله با تجربه‌ها و انتخاب‌های دیگه رو دیده توی اطرافش... دیگه خودت باید تصمیم بگیری که می‌خوای تجربه‌ی دیگران بشی یا کسی که به اصول خودش پای‌بنده...
    پاسخ:
    نظر من مشابه نظر شماست.
    اینم بگم که ایشون تمام نظرات دوستان رو با دقت می‌خونه و این کامنت‌ها بهش در تصمیم‌گیری بهتر کمک می‌کنه.
    برای منم این ایمیل اومد از طرفشون
    و پاسخگو هم شدم به خودشون !

    اکثر مردها موجودات غیرقابل پیش بینی هستند با دوبار حرف زدن کار درستی نیست که خودتونو وابسته  کنید 
     الان این نیاز رو احساس میکنید ولی اگر به رفع این نیاز از جانب ادمی تا این حد مجهول و غریبه عادت کنید و فرضا مثلا دو ماه بعد بفهمید عقایدتون متفاوته و خیلی خوش بینانه بدون اسیبی این رابطه رو تموم کنید شما میمونید و وابستگی به عادت رفع نیاز از طرف جنس مخالف! قصد ازدواج هم که خیلی احتمالش از طرف اقا پسر کمه ریشه یابی کنید هر کسی خودش بهترین مشاور و اسیب شناس خودشه ببینید چه چیزی هست که میتونه باعث بشه کمتر احساس نیاز کنید و به عقاید قبل برگردید درس؟کتاب؟ورزش؟بیرون رفتن با دوستا؟مهمونی؟خرید؟ دعا؟هر چیزی که وقتتونو مفید پر کنه و ذهنتونو از این درگیری ها دور نگه داره سعی کنید قدر خودتون و نیروی الانتون رو بدونید این روابط همیشه هست و ای بسا در اینده خیییلی پیشنهادات بهتری اونم برا ازدواج داشته باشید ولی شونزده سالگی هرگز برنمیگرده ...

    منم که عقل کللل!چه قدر حرف زدما 
    دوستان یه لیوان اب لطفن اووخیش سخنرانی به پایان رسید
    واقعیت این که من خیلی اهل نصیحت کردن نیستم، و زمان ما آن قدر پدیده دوست پسر و دوست دختر ناپسندیده بود و آن قدر مادرم من را ترسانده بود که جلب حس علاقه جنس مخالف برایم بیشتر از جنس ترس بود تا نیاز :)))))))) 

    با این حال می تونم بگم پسری که میگه ابزار علاقه نمی کنم و دوست دارم دخترها بهم بگن که دوستم دارند کلاً گزینه مناسبی نیست (حالا شاید این پسر بعداً بزرگ بشه یا نظرش عوض بشه و الان اون هم در بیست سالگی بچه است ولی ایده ش درست نیست و شما حتی می تونی روی این حساب کنی که حتماً خیلی هم از شما خوشش نیومده که این طوری میگه) :-|

    و این هیچ ربطی به مقوله دوست پسر و 16 سالگی و کوچک بودن و زود بودن و حالا درس نخوندی و بعداً نظرت عوض میشه نداره، این گزینه، هیچ وقت گزینه مناسبی نیست، این طور در نظر بگیر که دنبال چیزی هستی که دریافتش نمی کنی... سرخوردگی اش خیلی بیشتر از حدیه که فکرشو بکنی :-|

    طبق تجربه من هر دختری با شرایط این خانم ازم مشورت خواسته و من به هر روشی که فک کنید راهنماییش کردم ولی آخرش کار خودش رو کرده!
    بنابراین من نه میگم کارش درسته و نه میگم غلطه فقط یه چیزو از من بپذیره: شما که تا حالا با هیچ پسری نبودی اگر واقعن به این نتیجه رسیدی باید تو این سن با کسی دوست بشی بدون یه پسر ۲۰ ساله برای شما مناسب نیست اینجا ایران است-بیشتر از این بازش نمیکنم- و اگر تصمیمت ۱۰۰ درصد بر دوستیه تو که بار اولته یه نفرو انتخاب کن که همسن خودت یا ترجیحن کوچکتر از خودته
    تفاوت یه دختر ۱۶ ساله با یه پسر ۲۰ ساله مثل  تفاوت زن ۳۰ و مرد ۳۴ نیست بلکه شبیه تفاوت یه بچه ۵ ساله و ۹ ساله است! حالا خود دانی

    ضمیمه: "فقط بهم گفته که به کسی علاقه نداره و از این پسراس که دوست داره کسی بهش بگه که دوسش داره . اون وقت براش جذاب تره"
    این جمله کاملن معرف یه دختر ایرانیه و البته سن و سال هم نمیشناسه از همون اول که به دنیا میایم تو کلمون فرو میکنن: یه دختر خوب یه دختر از خود گذشته ست!!
     همین باعث میشه تو شروع هر رابطه ای اول دنبال کشف این باشیم که طرف مقابل چی میخواد؟ - و البته همیشه هم اولش با هر خواسته ای کنارمیایم بعد مدتی یادمون میوفته خودمون هم وجود داریم! -در حالیکه درستش اینه که تو شروع ببینیم خودمون چی میخوایم اصلن طرف مقابل  با توقعاتمون موافق هست یا نه از پسش برمیاد یا نه، ودر ادامه اگر رابطه ای شکل گرفت به خواسته طرف مقابل هم فک کنیم اما ما دقیقن برعکسیم! به هر صورتی میخوایم رابطه رو شروع کنیم و تنها چیزی هم که مهمه اینه که از نظر اون آیا من جذابم یا نه!!!!!
    کسی که خودش نمیدونه چی میخواد چطوری میفهمه طرف مقابل چی میخواد؟ 
    همیشه به دخترای زیر ۲۰ میگم برو روی یه کاغذ بنویس چی از این رابطه میخوای و هدفت چیه حداقل و حداکثر خواستت رو مشخص کن که بعدن دبه درنیاری بگی با احساسم بازی شد بعد ببین طرف مقابلت با اون توقعات جور هست یا نه- تابلوست دیگه همه دخترای این سن با هر هدفی دوست بشن یه مدت بعدش توهم فانتزی ازدواج میزنن- میخوای رابطه ات در چه سطحی باشه؟ فقط مجازی باشه ؟  همدیگرو ببینید؟ بعد از مدتی قراره هر کی بره سی خودش؟ خانوادتون موافقه؟ قایمکیه یا آشکار ؟ بعد ببین میتونی با این سن وضعیتی رو که داری کنترل کنی یا بعد از مدتی طرف مقابل نوع رابطه رو میکشونه سمتی که خودش بخواد.
    به نظر بنده نیز این ارتباط آسیب زننده به نظر میرسد.
    هرچند بالاخره دیر یا زود اتفاق میوفته. نوجوونا بالاخره این چیزا رو تجربه میکنن.
  • آناهــیــ ـــتا
  • بنظر من اقتضای سنش ه.
    گاهی اوقات آدم به این فک می کنه که این فضای مجازی چقدر آزادی های بی خودی داره
    این شکل روابط اصلن قابل اعتماد نیست.اینم رو هم بگم اگر چهار سال پیش کسی این رو به من می گفت حرفش رو جدی نمی گرفتم و فکر می کردم منم به عنوان یه انسان باید عشق رو تجربه کنم!فکر می کردم علت مخالفت با من مذهب و قوانین سخت گیرانه اخلاقی و ترس از آبرو هست.اگر چه من فقط به لحاظ احساسی مسیله رو تجربه کردم و وقتی به یه جایی  رسیدم که دیدم باید هزینه بدم با راهنمایی پدرم عقب کشیدم.اما الان که به گذشته فکر می کنم میبینم که اصلا نباید تجربه اش می کردم.چون مسیله اصلا مذهب ترس از آبرو و قوانین اخلاقی سخت گیرانه نبود،بلکه احساسات بود که تو این روابط به شدت آسیب می بینه و کمتر پیش میاد کسی بتونه خودش رو دوباره بازسازی کنه.منتها تجاوز به روح آدم ها هیچ مجازاتی نداره ولی عملا اونا رو در ادامه دادن به زندگی عاطفی ناتوان می کنه.وقتی به خودت میایی که دیگه دنیا اون رنگ قبلی رو برات نداره و شاد بودن و خندیدن برات سخت میشه.اولش همیشه ساده و زیبا به نظر می رسه ولی نتیجه اش چیزی جز بی رنگی و احساس اندوه  نیست.یه اندوه که راستش گاهی همیشگیه.خیلی خیلی مراقب احساسات و عواطفت باش و اونا رو برای هرکسی هزینه نکن.
    به نظر من ربطی به دانشگاه رفتن یا نرفتن نداره! دانشگاه مگه چی داره که بخواد مبدأ این کارا باشه! یعنی هدف از دانشگاه رفتن فقط دوست پسر پیدا کردنه؟!!! آیا ارزش علم اینقد اومده پایین! که دوست پسر پیدا کردن شده هدف واسه رفتن به دانشگاه؟! وای به حال فارغ‌التحصیلای این چنینی...
    به خدا من هم سن این بچه که بودم همه فکر و ذکر درس و مدرسه بود، همه دغدغه‌م این بود درس بخونم که بتونم برم مدرسه مورد علاقم...
    فقط میتونم بگم خیلی دلم واسه پدر مادر این بچه میسوزه...
    سروناز خانوم ببخشید شما احتمالا متولد کدوم دهه هستین؟صرفا جهت کنجکاوی بود 
    دوست 16 ساله من، 

    به نظرم از روی نیاز و فقط به خاطر کنجکاوی دست به این کار نزن. نه فقط این کار، بلکه قبل از هر کار دیگری هم فکر کن. اینکه الان این احساس را داری یا همه اش به این موضوع فکر میکنی قابل درکه. من هم مثل تو خیل وقتها خیلی فکرها از ذهنم میگذره، اما میدانی؟ آدم هرفکری را که به عمل نمیرساند. فقط یک قول به خودت بده آنهم اینکه تا قبل از اینکه سه دلیل محکم برای اینکار پیدا نکرده‌ای از احساست پیروی نکنی. دلایلت باید از روی منطق باشد، نه اینکه دلم خواست، یا همه دوستام دوست پسر دارند، و ... 

    به جای این، یادت باشد محبت و عشق فقط بین دو جنس مخالف و آنهم در دوره بلوغ و بزرگسالی وجود ندارد. عشق هر موجود زنده ای را به دیگری ربط میدهد. سعی کن در آشنا شدن با آدمها و چیزی که دنبالش هستی تفاوت رابطه خوب را از بد بشناسی. یک رابطه خوب و سالم هیچ وقت اینجا نمیرساندت که سردرگم و مضطرب باشی که چه کنی. با اطمینان کامل میدانی که خوب است چون اعتماد به نفس به تو میدهد، افکار مثبت برایت میسازد، تو را امیدوار میکند، انگیزه انجام کارهای بهتر را برایت فراهم مبکند، چیزی از طرف مقابل یاد میگیری، زیبایی ای را میشناسی که قبلا درک نمی‌کردی، مهربانتر میشوی، خوش اخلاق‌تر میشوی، تمرکزت بر زندگی و اهدافت بیشتر میشود، ببین! دوستی با یک آدم خوب اینهمه ویژگی مثبت دارد. پس عجله نکن و دنیا را با چشم بازتری نگاه کن. حرفهایی که بقیه کامنتها برای سطحی بودن رابطه در این سن گفتند واقعا درسته. کار خوبی کردی نظر ما رو پرسیدی :)
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    بهش میکم ** ***** *****.بشینه درساش رو بخونه.
    پاسخ:
    وقتی حرفی برای گفتن نداری نظر نده.
    راستش من معتقدم بدترین نوع روابط از نوع مجازی هستش..
    نمیدونم چجوری میشه عاشق کسی شد که هیچ شناختی ازش نداری ولی من فکر میکنم این دختر تا همچین رابطه ای رو تجربه نکنه آروم نمیشه...
    کاش تجربه نکنه چون انتهای این مسیر کاملا مشخصه...
    اگر من جای شما بودم بهش میگفتم بخاطر فرار از تنهایی و تجربه ی عشق ؛ وارد یک رابطه ی موهوم ِ مجازی نشه چون تهش جز ضرر و نفرت و تنهاییِ بیشتر ، چیزی نیست..
    امیدوارم به‌زودی در همین وبلاگ بخونم که نظرات دوستان از خطای این دختر ۱۶ ساله جلوگیری کرده. 
    پاسخ:
    نمی‌دونم چرا خودش نمیاد اینجا حرف بزنه اما نظرها رو خوند و بهم گفت که از خیر اون کار گذشت.
    من از همه ی آدم های مهربونی که اومدن و به من کمک کردن و اهمیت ندادن که طرف غریبس ممنونم :) خیلی هم ممنونم :)
    مطمعنم شماهایی که کامنتاتون انقد قشنگ و مهربون بود میتونید درکم کنید و حس و فکر و رفتارمو قضاوت نمیکنید :)
    بیشتر از همه هم از کرگدن عزییییز ممنونم که واقعا کمک بزرگی بود ... چه در این مورد چه موارد دیگه ...:)
    درباره ی اونایی هم که با بی رحمی قضاوتم کردن حرفی نمیزنم .
    میدونم که با کمک شماها بهترین تصمیمو گرفتم :)
    خیلی ازتون ممنونم :)
    خیلی .
    پاسخ:
    قربونت :)
    چه 16 ساله ی با درک و شعوری!
    معلومه دیگه: نه
    بنده متولد شصت و نه هستم.صرفا جهت اطلاع صخره
    دختر ۱۶ ساله عزیز. اگر فک میکنی با بی رحمی قضاوت شدی، شاید اشتباه میکنی...
    گاهی لازمه با آدم خیلی سفت و محکم برخورد بشه تا جلوی کار اشتباهش گرفته بشه...
  • میس سرندیپیتی
  • منم حرفای صبا رو تایید میکنم!
    الان نه اما چند سال دیگه لازمه که دوست بشه و مهمتر اینکه انتهایی برای رابطه متصور نشه تا راحت بتونه از رابطه بیاد بیرون !
    کرگدن جان زدی تو کار مشاوره قضیه چیه؟!
    پاسخ:
    زدم تو کار مشاوره؟ منظورت چیه؟
    خوشحالم این سوال از من پرسیده نشد.چون واقعا می موندم چی بگم. و خیلی خوشحال ترم که دوستان با دقت و حوصله برای مشکل دوست 16 سالمه مون راهکار  گذاشتن..
    همه ما این روزها رو گذروندیم..چه خوب که الان میشه در مورد این حس ها و تمایلات حرف زد..
    این دختر مثل یه غریقه که کمک می خواد

    دنیای مجازی براش مهمتر از دنیای واقعی شده!
    این اتفاق برای این عصر ما و به خصوص برای فرهنگ ما که توش آگاهی کم رد و بدل می شه، خیلی زیاد داره می افته!

    من دوست دارم بهش بگم با چند تا از دخترای خوب هم سن و سالت برنامه های خوب بریز و کلاسای مختلف برو، برای خودت هدفای مختلف بذار و خودت و اطرافیانت رو به کارهای خوب و عالی تشویق کن. 

    وگر نه یه موجود پوک در تو شکل می گیره و روابط پوک برات زیادی مهم می شن و بعد می بینی نه تو اون ارتباط خبری بود و نه توی خودت خبری هست که مثلا بتونی قشنگ کسی رو دوست داشته باشی.

    باز آفرین به این دختر که کمک می خواد! امیدوارم یه جوری کمک های خوبی بهش برسه! به او و خیلیهای دیگه. 
    خب، خوشحالم که پروژه منتفی شد :)
    دوست عزیز 16 ساله
    یه چیزی رو برات میگم که تصورم اینه تا حداقل چهار یا پنج سال آینده بعنوان یه چشم اندازی از آدمهای دور و برت، به دردت میخوره:
    دوستی داشتم که دقیقاً هم سن تو بود، و ازدواج کرد، شروع ازدواجش به شروعی که تو میخواستی داشته باشی، نزدیک بود، با احتساب اینکه زمانیکه اون 16 سالش بود 10 سال پیش بود، و دوستی های 10 سال پیش با دوستی های الان اصلاً قابل مقایسه نبود و بالاخره منجر به ازدواجش شد ( میشه یه جورایی شانس گذاشت اسمش رو)، ماها سوم دبیرستان بودیم درگیر امتحان نهایی، اون میومد جای درس خوندن، از میوه فروشی نزدیک مدرسه برای شوهرش خیار سبز میخرید!
    بعد میومد دم در مدرسه وای میستاد و ماهایی که از امتحان برمیگشتیم رو توصیه میکرد ازدواج نکنین.
    بچه دار شد و فهمید شوهرش اونی که باید باشه نیست، اما نمیتونست جدا شه، بخاطر بچه ش!
    درسش رو نتونست ادامه بده، و با وجود هوشی که داشت، الان درمرتبه ای که باید باشه نیست!
    ...
    از طرف دیگه، دوستی داشتم، که نوزده سالگی ازدواج کرد، خیلی سنتی، خیلی به ظاهر خوب، اما نهایتاً با سختی بسیار جدا شد، چرائیش بماند، اما چیزیکه همیشه میگه، اینه که ای کاش همه رو مجاب میکردن ازدواج بعد از سن بیست یا بیست و یک سالگی پیش بیاد، چون احساسات محض تو این سن، باعث تصمیم های اشتباه میشه...

    اینارن گفتم که بگم اولاً، این سبکی که تلاش میکردی تا با کسی آشنا بشی، جز مردود ترین و خطرناک ترین روشهاست، در ثانی، سنی که الان توشی، دقیقا به گفته خودت، سن جذب احساسات و علائقه، سعی کن خودت رو مشغول کارهایی کنی که بهشون علاقه داری و موکداً برای آینده ت مفید ئن.
    زمان هایی رو که الان داری و شرایطی که داری از جمله زیبایی و هوش، با پرداختن به این مسائل از دست میره، و ده سال آینده ت چیزی جز پشیمونی برات نمیذاره.

    از خدا بهترین هارو برات میخوام :)
    صرفن برای خانوم سروناز : تشکر میشه ممنان
    کاش من برمیگشتم به سن اون...اونوقت میفهمیدم این بار چجوری باید این سن رو بگذرونم...
    کاش میشد ازش یک سوالی بکنم و ببینم
     دوست داشتتش چه رنگی بود؟



    برای اشتباه کردن همیشه وقت هست اما برای جبران اشتباه شاید هیچوقت وقتی نباشه...

    کاری که غلطه غلطه.. چه برای یه آدم 16 ساله چه 106ساله..

    16سال سنی نیست که آدم بخواد بهترین لحظه های زندگی وعمرشو که شاید نه قطعاً اوج شکوفایی وبه ثمر رسوندن خیلی از استعدادها وتوانایی هاشه رو بخواد به این مسائل پوچ وبی ارزش که هیچ عاقبتی جزء دلبستگی های کاذب وپشیمونی نداره هدر بده...بازم خود دانی از ما گفتن شما خواه پند گیر خواه ملال..

    الان من همش منتظرمم از تصمیم ها و راهای جدیدت بنویسی .... من همش پیش خودم جسارت توووو رو تحسین میکنمممم...
    پاسخ:
    خیلی لطف داری. به‌جای نوشتن دارم به تصمیم‌هام عمل می‌کنم ;)
    من جای شما بودم
    بهش می گفتم در شرایطِ سنی که هست خیلی ازش توقع میره عاقل تر باشه .
    نه اینکه مثل یک دختربچه هفت ساله عمل و فکر بکنه ..
    سوالش هم اشکالِ..چه برسه به راه حلش!
    +من 16سالم بود از تلفن خونه م به منت زنگ می زدم،حالا الان دایرکت!!!!اینستا؟
    اعلام حضور
  • آقای سر به هوا ...
  • به نظر من هر کمکی کنی و هر حرفی بزنی اون دختر از روی کنجکاوی کار خودشو میکنه . حتی ممکنه بهت دروغ بگه که به حرفت گوش داده .
    ولی اگر جای تو بودم میگفتم کمکی ازم ساخته نیست تا فردا تو ذهنم مسئول اشتباهاتش نباشم .
    به منم سر بزن رفیق ...
    پاسخ:
    نمی‌دونم این «مسئول اشتباهات» رو کی تو دهن ملت انداخت.
    هم‌فکری خیلی مفید هست و چه خوبه که در دوراهی‌ها از تجربه و درایت دیگران کمک بگیریم.
    من براش غلطایی که تو جمله بندی نامه ش بود رو می فرستادم
    مثلا اینکه جمله زیر:
    اصلا معتقد بودم که تا قبل از دانشگاه این روابط ها به شدت غلطه
    درستش اینه:
    من معتقد بودم که تا قبل از دانشگاه این نوع روابط به شدت غلطه
    روابط خودش جمع رابطه ست

    پ.ن: شاید اینطوری بفهمه کجای کاره

    تصمیم زودهنگامی برای عاشق شدن هست....و چون فقط احساسیه و نه عقلانی اشتباهه و یه روزی حسرت اشتباهشو میخوره.... پس دست نگه داره و بذاره احساسش پاک بمونه.....

    از عقاید سفت و سخت اینجانب:
    ارتباط این چنینی یک دختر و یک پسر کاملا غلط است زیرا
    معتقدم اگر یک دختر و پسر باهم ازدواج نکنن و رابطه شون ابدی نشه خیلی ضرر داره براشون و چون درصد بالایی از این روابط به هم می خوره ویا منجر به ازدواج نمیشه اشباهه.
    به نظر من ***رابطه => دختر + پسر= ازدواج***
    حتی نمیتونم تصور کنم با دختری دوست باشم و بعد به هم بگیم به درد هم نمی خوریم و خداحافظ و بعد هم نفر بعدی!!!
    آخه یعنی چی؟
    این احساساتی که خرج شده پس چی؟
    این همه زمانی که صرف شده پس چی؟؟
    این خاطراتی که توی ذهن مونده پس چی؟

    آقا یعنی چی تا دانشگاه؟؟؟!!!!!
    مگه تا کسی وارد دانشگاه شد مجوز داره با جنس مخالف دوست بشه؟؟؟

    آقا برای همینه که میگم ازدواج، از طریق معرفی باشه خیلی بهتره...

    این روابط قابل اعتماد نیست!!!

    دیگه عرضی ندارم :)
    سلام.سوالم بیربط ب این پسته.میشه لطفا ادرس اون سایت ک پست های بلاگفا رو برمیگردوند رو بدید.ممنون میشم
    پاسخ:
    Archive.org
    شما چرا دیگه نمینویسی ؟
    پاسخ:
    ورودی ندارم که خروجی داشته باشه.
    چرا نیستی؟ :|
    پاسخ:
    چی بگم والا
    فکر کردم فقط من تنبلی میکنم! 
    پاسخ:
    کاش از تنبلی بود.
    استاد؟ بابا بیا خیل مشتاقان را دریاب که بی صبرانه منتظریم (فضولیم) ببینیم کار رها کردن کار قبلی به کجا کشید.
    روحیه‌ای چیزی هم اگه خواستید بگید بچه‌ها تزریق کنن.
    پاسخ:
    الان دارم کار جدید را مدیریت می‌نمایم.
    از اولم عادت نداشتم اینجا از ریز و درشت زندگیم بنویسم.
    مخلصم. تو خودت روحیه‌ای امین خان ؛)
    نمینویسید برایمان؟روزی حداقل یک بار اینجا را چک میکنم و پستی نیست... خوب باشید انشالله
    پاسخ:
    ممنونم. شما هم خوب باشید.
    یه حس خوب داره وقتی وبلاگی که تو سکوت میخوندی دوباره بیابی
    خوشحالم :)
    پاسخ:
    نظر لطف شماست که اینجا رو می‌خونید.
  • خانم مسافر
  • و چقدر خوشحالم که دوباره پیدات کردم....
    پاسخ:
    لطف دارید :)
    کسی ک  تصمیم گرفته اشتباهی رو بکنه ..و خوش اذعان داره ک اشتباهه..مشورت گرفتنش از دیگران یک اداست برای اینکه وجدانشو آروم کنه یا حرفایی ک میخوادو از دهن ما بشنوه یا ما بگیریم زندانیش کنیم ک نره اشتباه کنه..آدم باید خودش ب یک نتیجه و تصمیم برسه..ما اگر با هر حرفی این خانومو متوقف کنیم دیگه همیشه کارش گیر ه ماست
    شاید میگفتم دهنت بوی شیر میده
     ...اما اگه گفتن دوست دارم  اون پسر بی هویت و  عقده ای رو کمی بخودش امیدوار کنه  خب بگه ...
    من به عنوان دختری که عشق رو تجربه کردم و به تلخی از دستش دادم به این دختر جوان میگم که دل به هیچ پسری نبنده تا زمانی که قصد هر دو زیر یک سقف رفتن باشه
    دل، دله، حالیش نیست، بشکنه ساختنش غیرممکنه...

    خوشحالم که منصرف شده!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">