کرگدن آبی

آن‌چنان دیوانگی بگْسست بند
که همه دیوانگان پندم دهند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ

   امروز وقتی خودم را در آینه‌ی سلمانی دیدم، فهمیدم چقدر پیر شده‌ام.

  • کرگدن آبی

ترجمه‌ی از دست رفته

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ
    ترجمه‌ی بخشی حذف شده از رمان «کافکا در کرانه» در وبلاگ قبلی‌ام از دست رفته و چون برای ادامه‌ی مطلب رمز گذاشته بودم، قابل بازیابی نیست (لینک به پست مربوطه). نمی‌دانم چرا از ترجمه‌ام کپی نگرفتم. شاید چون فکر می‌کردم بلاگفا همیشه هست و هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد. آیا در بین دوستان قدیمی کسی است که از آن مطلب کپی گرفته باشد؟
  • کرگدن آبی

نگارخانه

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ق.ظ



بوسه


بوسه (The Kiss)

 گوستاو کلیمت

۱۹۰۸

رنگ روغن و ورق طلا روی کرباس

۱۸۰×۱۸۰ سانتیمتر

Österreichische Galerie Belvedere، وین


  • کرگدن آبی

...

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۵ ب.ظ

دیروز از برنامه کاری‌ام عقب افتادم، برای همین امروز یک‌نفس کار کردم. البته هنوز چند کار دیگر مانده که باید فردا انجامشان بدهم. کار زیاد یک حسن دارد: دیگر کمتر به زنی فکر می‌کنم که به منظره‌ی غروب آفتاب می‌نگرد.


ابداع مورل - آدولفو بیوئی کاسارس

ترجمه مجتبی ویسی، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۹۳

  • کرگدن آبی

...

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ب.ظ

زن عصرها به تماشای غروب آفتاب می‌نشست و من از مخفی‌گاهم به تماشای او.


ابداع مورل - آدولفو بیوئی کاسارس

ترجمه مجتبی ویسی، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۹۳

  • کرگدن آبی

A Head Full of Joy

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ب.ظ

The New Yourker Cartoon

Cartoon from

The New Yorker

 July 27, 2015, Issue

  • کرگدن آبی

...

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۷ ق.ظ

چیزی نداشتم به آن دل ببندم. تمامی امیدهایم را از دست داده بودم. خیلی هم عذاب‌آور نبود و اتفاقاً پذیرفتن آن واقعیت به من آرامش ذهن می‌بخشید. ولی حالا آن زن همه‌چیز را تغییر داده و امید، موضوعی است که باید از آن ترسید.


ابداع مورل - آدولفو بیوئی کاسارس

ترجمه مجتبی ویسی، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۹۳

  • کرگدن آبی

خب بعدش؟

دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • کرگدن آبی

    رفتن پیش آدمی منزوی خیلی دل‌انگیز است. این کار مثل زمانی که به حیوانی وحشی و آرام نزدیک می‌شویم باعث لرزه‌هایی می‌شود. بدبختی این‌جاست که اگر موفق شوید آدمی منزوی را به‌دست آورید، او را از دست می‌دهید: دیگر تنها نیست. چیزی که در اطرافش می‌درخشید، خاموش می‌شود. کرم‌های شب‌تاب در آسمان پر از علف چاله‌های پست شگفت‌انگیزند، در حفره‌ی دست، دیگر تقریباً هیچ جذابیتی به‌جز نوری ضعیف و اندک ندارند. بعضی چیزها و بعضی ادم‌ها به فاصله‌ای نیاز دارند که بین ما و آن‌ها جدایی می‌اندازد و این فاصله ناپیمودنی است.

ژه - کریستین بوبن


پ.ن. عنوان، بیتی است از ابوسعید ابوالخیر.

  • کرگدن آبی

A Head Full of Joy

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

Standing desk

Cartoon from

The New Yorker

 July 20, 2015, Issue

  • کرگدن آبی